وچه زود دیر میشود...

گاهی باید خلوت کسی را شکست تا بداند به یادش هستی.......

 

ای همیشه خوب!

ماهی همیشه تشنه ام

در زلال لطف بیکران تو

میبرد مرا به هر کجا که میل اوست

موج دیدگان مهربان تو

--------------------------------

زیر بال مرغکان خنده هات

زیر آفتاب داغ بوسه هات

ای زلال پاک!

جرعه جرعه میکشم ترا به کام خویش

تا که پر شود تمام جان من زجان تو!

----------------------------------------

ای همیشه خوب!

ای همیشه آشنا!

هر طرف که می کنم نگاه

تا همه کرانه های دور

عطر و خنده و ترانه می کند شنا

در میان بازوان تو!

----------------------------------

ماهی همیشه تشنه ام

ای زلال تابناک!

یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی

ماهی تو جان سپرده روی خاک!

                            شعر از:فریدون مشیری

نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۴ساعت 21:41 توسط اشک|



 

زندگی باید کرد !
 
گاه با یک گل سرخ
 
گاه با یک دل تنگ
 
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
 
زندگی باید کرد !
 
گاه با غزلی از احساس
 
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
 
زندگی باید کرد !
 
گاه با ناب ترین شعر زمان
 
گاه با ساده ترین قصه یک انسان
 
زندگی باید کرد !
 
گاه با سایه ابری  سرگردان
 
گاه با هاله ای از سوز پنهان
 
گاه باید روئید
 
از پس آن باران
 
گاه باید خندید
 
بر غمی بی پایان
 
لحظه هایت بی غم ............
 
روزگارت آرام ........

 

نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۴ساعت 21:36 توسط اشک|



 

دنیا را بغل گرفتیم ، گفتند امن است، هیچ کاری با ما ندارد

 

خوابمان برد ، بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم ...

 

نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۴ساعت 21:31 توسط اشک|




خــــــــــدا جــــــــون نتـــــــرس ...!
نــــه به گنـــــــاه میفتــــــــی !؟!!
نــــــه بــــــه جهنـــــــم میـــــــری!!!
منــــــو تو به هــــــــم محـــــرمیم...
دستمـــــــو بگیـــــــر...




برچسب‌ها: خوشحالم كه بازم هستمممممممممم
نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ساعت 22:15 توسط اشک|



ساده هستم

ساده می بینم


ساده می پندارم زندگی را

نمیدانستم جرم می دانند سادگی را

سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم

ساده می مانم…

ساده میمیرم…

اما…

ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …

نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ساعت 22:11 توسط اشک|




بازگشته ام
با کوله باری از شعر های ناگفته....

  به اینجا

تنها

مکان امن ناگفته هاي دل من است ....

نوشته شده در جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ساعت 22:4 توسط اشک|



 ممنونم كه دليلي شدي واسه زودتر رفتنم......

واقعا ممنونتم.....


برچسب‌ها: اين وبلاگ90 درصد ديگه نويسنده اي نداره
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 13:52 توسط اشک|



دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من


گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟



کجا روم که راهی به گلشنی ندانم


که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل


چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من


ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک


به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!



نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی


که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟


که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری


دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من.....

نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 22:17 توسط اشک|




خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

 ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن

 خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه

 لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه

 يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند

 يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند

 تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو

 هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو

 خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم

 نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم

 نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

 از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم

 نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني

 تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني

 تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم

 تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم

 خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني

 ...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!

 خداحافظ همين حالا، همين حالا كه من تنهام

 خداحافظ به شرطي كه بفهمي تر شده چشمام

 خداحافظ كمي غمگين، به ياد اون همه ترديد

 به ياد آسموني كه منو از چشم تو ميديد

 اگه گفتم خداحافظ نه اينكه رفتنت ساده اس

 نه اينكه ميشه باور كرد دوباره آخر جاده اس

 خداحافظ واسه اينكه نبندي دل به رؤيا ها

 بدوني بي تو و با تو، همينه رسم اين دنيا

 خداحافظ خداحافظ

 همين حالا

 خداحافظ



نوشته شده در چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 14:49 توسط اشک|




اشک هایم که شعر می شود

رویاهایم طعم شوری به خود می گیرد

و نمک بر زخم دلم می پاشد

این روزها مرهم نیستی ...

نوشته شده در شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 16:39 توسط اشک|




مطالب پيشين
» اي هميشه خوووب
» روزگارت آرامممم
» هي روزگار.....
» برگشتممممممممم
» سادگي ام...
» برگشتممممممممم
» مخاطب خاص من
» شعری از سیمین بهبهانی:
» خدا حاف....
» مخاطب خاص
Design By : ParsSkin.Com